قرار جان که مرا بی قرار خود کردی
نشانده ای به غم وسوگوار خود کردی
گل همیشه بهارم به فصل ماتم و غم
مرا ز گریه چو ابر بهار خود کردی
به لحظه لحظۀ هجران تو قسم که مرا
چو چشم پنجره چشم انتظار خود کردی
به زیر خاک مکان کردی ومرا از غم
ز پا فکندی و شمع مزار خود کردی
همیشه صحبت ایثار توست روی لبم
تمام عمر مرا شرمسار خود کردی
هنوز از جگرم بوی داغ می آید
چو لاله تا که مرا داغدار خود کردی
تو باغبان امیدی و بیت الحزان را
ز اشک حسرت و غم لاله زار خود کردی
فرشتگان خدا شاهدند اشکت را
چراغ روشن شب های تار خود کردی
در آتش غم ما سینۀ «وفائی» سوخت
ببین چه با دل ما از شرار خود کردی
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- یکشنبه
- 17
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 5:45
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه