هر شب ز درد تا به سحر آه میکشی
آهسته با دو دیده ی تر آه میکشی
آیات زلزلت همه تأویل می شوند
وقتی که تو ز عمق جگر آه میکشی
با اینکه درد ها نفست را بریده اند
ضجه نمیزنی و دگر آه میکشی
این آه آه تو همه از دست درد نیست
از غربت من است اگر آه میکشی
محسن، حسن، حسین، و یا زینب و علی
داری برای چند نفر آه میکشی؟
وقتی نگاه تو به حسن خیره می شود
آیا برای پاره جگر آه میکشی؟
این آه آه تو به خدا می کشد مرا
بانوی خسته ام چقدر آه میکشی؟
شاعر : حسین ایزدی
- یکشنبه
- 17
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 6:3
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین ایزدی
ارسال دیدگاه