زهرا
چقد نگاهت شده بی روح
توو سینه داری غم و اندوه
این همه کار نکن تو خونه
با پهلویی که شده مجروح
زهرا
روی سرم غم شده آوار
چی به سرت آورده مسمار؟
هر دفه کمیخوای بلند شی
دستتو میگیری به دیوار
زهرا
مردم این مدینه پستن
پیش چشات دستامو بستن
تو رو زدن با تازیونه
غرور حیدرو شکستن
زهرا
بدجوری کردنم کلافه
رو بازوهات جای غلافه
اون که تو رو زد توی کوچه
از مالیات دیگه معافه
ای کاش
من جای تو کتک میخوردم
خوردی زمین من کم آوردم
وقتی که افتادی تو کوچه
سلمان اگه نبود میمردم
ای وای
مادر پا به ماه و کشتن
محسن بی گناه و کشتن
چهل نفر توی مدینه
یک زن بی پناه و کشتن
- دوشنبه
- 22
- دی
- 1399
- ساعت
- 22:29
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
صادق اویسی
ارسال دیدگاه