فریاد داشت در دلش.... اما سکوت کرد
شد ذره ذره آب، علی... تا سکوت کرد
چون روز روشن است علی حق محض بود
در پیش حق او همه دنیا سکوت کرد
دستش اگر چه بسته ولی دست بسته نیست
تنها به امر عالم بالا سکوت کرد
گفتند یک نفر که یهودی است، شیعه شد
وقتی که دید حضرت مولا سکوت کرد
وقتی صدای (فضه خُذینی) بلند شد
صد بار مُرد و زنده شد، اما سکوت کرد
مردی کنار همسرش از شرم گریه کرد
مردی غریب و خسته و تنها، سکوت کرد
با قاتلین فاطمه هر روز روبروست
خون شد دلش اگر چه در آنجا، سکوت کرد
شاعر : حسین ایزدی
- یکشنبه
- 17
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 6:7
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسین ایزدی
ارسال دیدگاه