• دوشنبه 3 دی 03


شبی که شعله زد و آشیانه را سوزاند

693
2

شبی که شعله زد و آشیانه را سوزاند
دری که سوخت دل اهل خانه را سوزاند

نگاه نحس حسودان بدنظر آخر
خوشی زندگی عاشقانه را سوزاند

برای خنده ی مولا ، بهانه زهرا بود
بهانه گیر خلافت بهانه را سوزاند

همین که چادر او گر گرفت در آتش
تمام چشم و سر و کتف و شانه را سوزاند

نشد که غنچه ی حیدر به بار بنشیند
گلی که سوخت شرارش جوانه را سوزاند

صدای ناله ی فضه خذینی اش حتی
گمان کنم که دل تازیانه را سوزاند

محمدجواد امامی

  • شنبه
  • 16
  • آذر
  • 1398
  • ساعت
  • 19:44
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران