ساقی از من خواسته سر پای ساغر بشکنم
پای این مستی سر خودرا مکرر بشکنم
هرکسی افتاده تر باشد به عرشش میبرند
نوبت آنست پیش حضرتش پر بشکنم..
نرخ ناز چشم یار از سیم و زر بالاتر است
باید از بهر نگاهش قیمت زر بشکنم
تا قیامت ننگ بر پیشانی من مستدام
قامتم را جز در این خاندان گر بشکنم...
بی قرار بی قرارم وقت آن کی میرسد
کاسه صبر خودم را پیش دلبر بشکنم
کم محلی ها مرا پابندتر هم میکند..
در برویم گر ببندد یار من در بشکنم...
باده میخانه دلدار میسازد به من
ساغر هرکس به جز ساقی کوثر بشکنم
هرچه میخواهی دراین دنیا بیاور برسرم
لطف کن نگذار پیش خلق محشر بشکنم..
نور بر قبرش ببارد خوب گفت استاد من!
که غرورم را فقط در پیش حیدر بشکنم
این سه ماهه نذر کردم در تمام روضه ها
بغض خودرا در غم پهلوی مادر بشکنم..
پای تا سر بهر سر دادن به پایش آمدم
ساقی از من خواسته سر پای ساغر بشکنم..
شاعر : سید پوریا هاشمی
- یکشنبه
- 17
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 6:59
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه