• جمعه 2 آذر 03


اشعار شهادت حضرت زهرا(س)،(تا میرود ز دیده ام آن صحنه های داغ)

3113

تا میرود ز دیده ام آن صحنه های داغ
ای زخم سینه تا دم در میبری مرا
ای زخم با لباس سفیدم چه کرده ای
داری شبیه حوصله سر میبری مرا
گفتم کمی بخوابم و آرام تر شوم
اما دوباره درد سراغ مرا گرفت
میخواستم بچرخم و پهلو عوض کنم
ناگه رگی ز پهلوی من بی هوا گرفت
شستم سر حسین و حسن را به دست خود
خوب است اگر چه فضه که مادر نمیشود
فضه سریع باش تنوری درست کن
الان علی می آید و دیگر نمیشود...
مشغول استراحتم ای زخم لج نکن
وقت نماز شب نشده پس تو هم بخواب
ای زخم لااقل دهنت را کمی ببند
ترسم ز خنده تو شود دیده ام پر آب
طرحی زدم ضرورت پنجاه سال بعد...
حیدر ببخش این همه محتاطی مرا
باید کفن ببافم و پیراهنش کنم
اسما بیار جعبه خیاطی مرا
یک مشت استخوان چه کند رخت خواب را
هر جا ردیف شد سر خود می گذاشتم
فکری به حال زینب بی خواب من کنید
ای کاش مرده بودم و دختر نداشتم...
محسن عرب خالقی

  • شنبه
  • 3
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 6:56
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران