کاش من هم ،جای زهرا ،سرخِ سیلی میشدم
کاش مرهم ،یا دوایِ روی ِنیلی میشدم
آتش نمرود گر،بردرگلستان میشدش
کاش من هم ،شبنمیبریاس سوزان میشدم
آسمان آن شب اگر تارو غبار آلوده بود
کاش من هم ،قطره ای برآن بیابان میشدم
خشکسالی بوداگر،آبی نبود برآتشی
کاش من هم ،کوثر جاری باران میشدم
غنچهها گرد شقا یق ،حلقه ای گلگون زدند
کاش من هم ،نم نمیبرآن گلستان میشدم
ناله ی مادراگر،آه یتیمان راشنید
کاش من هم ،دردشان را گاه درمان میشدم
صوت قرآن علی ،بادست بسته جان گرفت
کاش من هم ،همنوای صوت قرآن میشدم
فاطمه گرهست نامیبرزبان وجان من
کاش من هم از گنهکاری پشیمان میشدم
شاعر : فاطمه خمسی
- دوشنبه
- 18
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 6:32
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
فاطمه خمسی
ارسال دیدگاه