در روز حشر تا كه به كارم محك زدند
بر روي نامه ي عملم مهر شك زدند
مابين بـرزخِ عمل و دست خالـي ام
باعشق دوست زخم دلم را نمك زدند
ديدند تا كه موج جنونم ز حد گذشــت
نـــامِ مــــرا فــرايِ مـقــام مـلـك زدنـد
آن دم ملائكه همه از فرط عاشقي...
بانگي به خواهش از سره كنّامعك زدند
ناگــه تمام اهل جهنم به يك صدا
فرياد مي زدند و نــــداي كمك زدند
آن دم، به امـــر مـادر اربـاب بي كفن
نـامــم ميــان منتقمين فــدك زدند
كوريِ هردوچشم حسودان بي خرد_
از فرط بي كسي همه آن جا فلك زدند
خيل عظيم هيئتيان نـزد كوثرند....
از لطف ساقي اش همه جام خنك زدند
- پنج شنبه
- 21
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 16:37
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه