هر جمعه می بینم تو را از ابتدا نور
ای آنکه هستی در افق در انتها نور
بی شک تمام عمر در ظلمت نشستم
من منشأ تاریکی ام اما شما نور
ای آخرین منظومه ی پنهان زهرا
ای نقطه ی اعجاز « لا حول ولا » نور
تنها تویی خورشید گرما بخش عالم
اصلا تویی «نورٌ علی نورٌ علی نور»
وقتی که خود را نذر چشمان تو کردم
در بی کرانها دیده ام بی شک تو را نور
تو آخرین بیتی که در ایهام مانده
شعر غزل هستی ولی سرتابه پا نور
شاعر : مجید قاسمی
- چهارشنبه
- 27
- فروردین
- 1393
- ساعت
- 15:27
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مجید قاسمی
ارسال دیدگاه