هرکی رسید با مشت می زد
من و به قصد کشت می زد
یه دختر شامی من و
با چوب و سنگ، از پشت می زد
شاعر : سیدمحمد سلیم بهرامی
- دوشنبه
- 1
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 5:55
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سیدمحمد سلیم بهرامی
هرکی رسید با مشت می زد
من و به قصد کشت می زد
یه دختر شامی من و
با چوب و سنگ، از پشت می زد
شاعر : سیدمحمد سلیم بهرامی
سیدمحمدسلیم بهرامی
گناه این غلام چیه
دلیل اینکه من حرم
نمی تونم بیام چیه
خوب که خوبه با بد بساز
باشه به نوکرات بناز
فقط نگی نمیخوامت
برو ندارمت نیاز
از بچگیم تو دربارت
بودم همیشه سربارت
مثل حبیب ، بُرِیر ، زهیر
نیستم حسین دست بردارت
الهی قربون سرت
چی شد به پیش مادرت
حروم زاده صدا آورد
خِرخِره های حنجرت
غارتت و که شنیدم
هی شبا کابوس می دیدم
قَبا ، عمامه ، پیرُهن
یه هُو تو خواب می پریدم
از مجلس بزم شراب
دل زینب شده کباب
فروش گهواره تو شام
جلوی چشمای رباب
التماس دعا
شاعر : سیدمحمد سلیم بهرامی
عنایت شده((تهران 93 محرم الحرام1436)) چهارشنبه 5 آذر 1393ساعت : 05:36