با آن که آفریده شده ست آدم از خدا
گاهی به اتّفاق ندارد کم از خدا
ای اتّفاق ممکن ناممکن ای علی
ای جوهر تو، هم ز تو پیدا، هم از خدا
بین تو و خدا ، الف الفت و ولاست
علم از تو سربلند شد و عالم از خدا
ماهی شدم در آینه ی چشمه ی غدیر
شور تو ریخت در گِل من، یک نَم از خدا
در جبر و اختیار، مرا داد اختیار
خاک از ابوتراب گرفتم، دَم از خدا
من قهر می فروشم و او مهر می خَرد
خوفم ز قهر نیست، که می ترسم از خدا
شاعر : علیرضا قزوه
- پنج شنبه
- 4
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 14:2
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علیرضا قزوه
ارسال دیدگاه