اول عبا را از تن آقا در آوردند
با پا بلایی بر سر این پیکر آوردند
وقتی حسین مرتضی را بین خون دیدند
با خود عصا آن پیرهای خیبر آوردند
دیدند یک مادر پریشان بود در گودال
در پیش چشمانش چرا پس خنجر آوردند
تا خواهری را از برادر با خبر سازند
عمامه ی خونی به پیش خواهر آوردند
بعد از سه روز از پیکر روی زمین مانده
نیزه شکسته را دهاتی ها در آوردند
این کاروان را بین هر بازار می بردند
در یک حراجی تکه های معجر آوردند
- یکشنبه
- 14
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 12:0
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه