شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم
به گدایی در خانه ی تو مفتخریم
تو ز آن طایفه ای که همه دلدار شدند
ما همان طایفه ی سینه زن در به دریم
مبتلای غم و درد و تب و آه و شرری
مبتلای غم و درد و تب و آه و شرریم
"امشبی را شه دین در حرمت مهمانی"
به تمنای حضورت همگی نوحه گریم
ما شنیدیم تو را بزم جسارت بردند
بی سبب نیست اگر غمزده و خون جگریم
زچه رو در وسط کوچه کشاندند تو را
بر سر سفره ی اغیار نشاندند تو را
همه در باده خوری و تو معذب بودی
ز غم و غصه و اندوه لبالب بودی
با جسارت به شما نیز تعارف کردند
با جسارت به شمایی که محجب بودی
بد دهان ها به مقام تو اهانت کردند
عوضش ای ولی الله مودب بودی
بیشتر از همه کس جام بلایت دادند
حجت الله در آن بزم مقرب بودی ؟؟
بی سبب نیست نوشتند به سینه زده ای
یاد رأس و طبق و گریه ی زینب بودی
یاد روزی که سگی طعنه به خوبان می زد
خیزران را به دهان و لب و دندان می زد
شکرلله که جمال حسنی داشته ای
شکرلله که مجال سخنی داشته ای
شکرلله دم آخر پسرانت بودند
وقت جان دادن خود سربه تنی داشته ای
شکرلله که تن پاک تو پامال نشد
شکرلله که عزیزم کفنی داشته ای
شکرلله که لباس تن تو باقی ماند
شکرلله که شما پیرهنی داشته ای
گرچه دور از وطن افتاده و تنها بودی
شکرلله که عقیق یمنی داشته ای
شکر لله که همه هست تو تاراج نشد
خواهرت بر دو سه تا مقنعه محتاج نشد
شاعر : علیرضا خاکساری
- یکشنبه
- 14
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 16:18
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علیرضا خاکساری
فدایی امام نقی