انی احبُّ هرچه که دارد هوای تو
شرمنده ام قدم نزدم جای پای تو
انی برئتُ هرکه بخواند به جز تو را
انی عجبتُ هرکه ندیده عطای تو
ویلٌ لمن یرید اطاعت ز غیر تو
تبّت یداه هرکه نشیند به جای تو
انی عصیتُ خواسته ات را مکررا
اما بگو کجا بروم جز سرای تو
گفتی که شرط دلشدگی سرنهادن است
این سر چه قابل است وجودم فدای تو
بازار مصر جمع شود چون تو پا نهی
صد یوسف و هزار زلیخا بهای تو
گویند دل اسیر همان شد که دیده دید
این دل شنید وصف تو شد مبتلای تو
هر صبح جمعه منتظرت ندبه می کند
یابن الحسن کجاست محل لقای تو
پرکرده های و هوی غیر فلک را ولی چه غم
روزی رسد ز کعبه به عالم ندای تو
خواهد زهیر تا که نگاهش کنی به لطف
این لب مباد دور ز وصف و ثنای تو
شاعر : زهیر دهقانی آرانی
- چهارشنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 12:22
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
زهیر دهقانی آرانی
ارسال دیدگاه