سنگین تر از همیشه غمی روی سینه ام
خیلی دلم برای دو خط روضه لَک زده
انگار وقت روضه ی مادر رسیده باز
دردی که زخم های دلم را نمک زده
حالا رسیده لحظه ی در هم شکستنِ -
بُغضی که در گلوی من است و ترک زده
در روزهای سخت همین فاطمیه است
شاید خدا دو چشم مرا هم محک زده
از آن شبی که سوخت، دَرِِ خانه، شعله اش -
آتش به فرش و عرش و زمین و فلک زده
آتش شراره های خودش را کنار در
بر بال زخم خورده ی آن شاپرک زده
بانوی آسمانی این خاک را، عدو -
آخر چرا خدا! به چه جرمی کتک زده؟
طومار رنج نامه ی زهراست از ازل
داغی عجیب بر دل انس و ملک زده
شاعر : سید رضا موسوی ولا
- پنج شنبه
- 18
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 6:46
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
سید رضا موسوی ولا
ارسال دیدگاه