چادر خاکی نشان مادری زینب است
ارث زهرا صورت نیلوفری زینب است
خط فکرم بر گرفته از دمشق و کربلاست
هرچه دارم از دعای مادری زینب است
پیکرم صحرای تربت، در رگم آب فرات
این یکی از راه شیعه پروری زینب است
من کیم تا دم زنم از عمه سادات چون
ذات الله الصمد خود مشتری زینب است
کشتی ارباب با دستان زهرا می رود
لنگر کشتی نخی از روسری زینب است
علم او از بس که از حد تصور خارج است
حضرت جبریل هم پا منبری زینب است
بیمه کردم قلب بیمارم به اشک روضه ها
خوش به حال آن کسی که بستری زینب است
قلب ما سنگ است و با گریه طلایی میشود
مجلس روضه محل زرگری زینب است
رنگ خاکستر برای ما گریز پر غمی ست
غیرت ما معجر خاکستری زینب است
با تمام این مصیبتها چه زیبا گفته است
"ما رایت الا جمیلا" برتری زینب است
شاه افتاد از فرس، رخداده در مجلس، ولی
مات کردن شیوه افشاگری زینب است
لال شد عالم در آن وقتی که گفتی اُسکُتو
اهل عالم این صدای حیدری زینب است
شاعر : امیر حسام یوسفی
- سه شنبه
- 23
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 18:33
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
امیر حسام یوسفی
فاطیما بابایی