با آب و خاکِ دلِ من سرشته
نوشته روی بالِ هر فرشته
تموم دنیا میدونه رو قلبم
نام علی مرتضی نوشته
..
از قدیما خوب یادمه مادرم
با دعای "ناد علی" شیرم داد
می گفت که قلب حضرت فاطمه
با ذکر "یا علی مدد" میشه شاد
...
می گفت یه چیزی رو بهت میگم که
تا آخر زندگی سربلن شی
همیشه وقتی که زمین میفتی
با ذکر "یاعلی باید بلن شی
...
یادمه هر سال، شبِ عیدِ غدیر
تمومِ کوچه مون چراغونی بود
یادمه توی مسجدا صدای
نغمه زیبای غزل خونی بود
...
یادمه این دعای مادرم رو
می گفت الهی پسرم پیر بشه
دیشب تو خواب دیدم که رفته نجف
الهی که به زودی تعبیر بشه
...
می گفت الهی پسرم همیشه
نگاه مولا تکیه گاهت باشه
می گفت الهی که تا آخر عمر
دست علی پشت و پناهت باشه
...
از کوچیکی تو خونمون رو دیوار
عکس یه ایوون طلا رو دیدم
خوب یادمه که اسم این آقا رو
از کوچیکی خیلی جاها شنیدم
...
کنار اون یه عکس دیگه هم بود
می گفت که این قبله عالمینه
این که می بینی حرم اباالفضل
این که می بینی حرم حسینه
...
یادمه آرزوی مادرم بود
باید که روضه خون و ذاکر باشم
یادم نمیره که همیشه میگفت
فقط باید برا تو شاعر باشم
...
از کوچیکی آرزومه ببینم
دل منم یه شب هوایی شده
با مادرم بیام، اونم ببینه
گل پسرش کرب و بلایی شده
شاعر : محمد جواد خراشادي زاده
- چهارشنبه
- 24
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 5:36
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد جواد خراشادی زاده
ارسال دیدگاه