بوی باران همت یک زن
در هوای حضور پیش خدا
شاعر این بار می رود سمت
کوچه ی با صفای شعر شما
##
می رسم ابتدای کوچه عشق
باید از صولتش قلم بزنم
دختر حیدر است پس باید
شعر را خیبری رقم بزنم
عشق آغاز راه شهر خداست
با نوای چکاچک شمشیر
در بیابان ، شکوه زینت حق
مثل کوهی مقابل تحقیر
عشق یعنی نفوذ قدرت نور
در تگرگ سکوت جمع خواص
عشق یعنی تردد غیرت
در کلام زنی بدون هراس
ما رایت بجز شکوه قمر
بین دود سیاه و تاریکی
ما رایت بجز هراس یزید
از سیاهی چادری خاکی
آخر کوچه سمت باب العشق
لحظه وصل می رسد گویا
چقدر سخت می شود ، شاعر !!
باز خوانی ظهر عاشورا
آسمان رنگ ظهر غصه گرفت
سرخ شد باز حرف باران است
ابرها را بگو شروع کنند
خشکسالی ما نمایان است
##
خواهرت باز پیرهن در دست
شیب گودال را تماشا کرد
بین نیزار خشک نامردی
پیکرت را چه دیر پیدا کرد
شاعر : ایمان کریمی
- چهارشنبه
- 24
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 5:39
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
ایمان کریمی
ارسال دیدگاه