بر این خاک غربت که سر می گذارم
به یاد غم تو اخا بی قرارم
وای چه گویم از آن اوج آزار
چه گویم ز داغ علمدار
مرا کشته آخر غم یار
ای با قلب من همراه
لبیک یا ثارالله
********
پس از تو دو چشمم شده گرم زاری
تو را کشته اند و کفن هم نداری
وای نوای عزای تو بر لب
تن خسته ات عشق زینب
مشبک شد از سم مرکب
می خوانم با قلب پر
الهکم التکاثر
ای،با قلب من همراه
لبیک یا ثارالله
********
غمت از دل من ببین زد زبانه
گهی غصه خوردم گهی تازیانه
وای در آن حال محزون و واله
در آن غربت و غم سه ساله
صدا می زد آنجا به ناله
قلوبنا محزونه ریوسنا مکشوفه
ای،با قلب من همراه
لبیک یا ثارالله
شاعر : رضا تاجیک
- چهارشنبه
- 24
- اردیبهشت
- 1393
- ساعت
- 7:2
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه