• جمعه 2 آذر 03


شعر مدح حضرت زینب(س) -( از آسمان عشق تو کوکب به من رسید )

4771
1

از آسمان عشق تو کوکب به من رسید
حال بکاء وقت سحر,شب به من رسید
با اشک خود نوشته ام امشب برای تو
شکر خدا دوباره مرکّب به من رسید
دریا منم,تویی که شدی ماه آسمان
من مَد شدم که حال مقرّب به من رسید
تنها گدای پشت در خانه ات منم
هر کس رسیده کوی تو اغلب به من رسید
روزی من همیشه شب جمعه میرسد
لطف شما همیشه مرتّب به من رسید
دور از وطن شدم که چنین ناله میزنم
از این فراق کرب و بلا,تب به من رسید
امشب دوباره شامل لطف شما شدم
گریه برای حضرت زینب به من رسید
اشکم به روی گونه ام امشب روان شده
حالا نشسته زینب و مرثیه خوان شده
من زینبم که بین خزان هم بهار ماند
از عمر خود گذشت و به پای نگار ماند
من زینبم که سینه سپر خطبه خوانده ام
طوری که حرف خطبه ی من ماندگار ماند
زینب نگو,بگو اسدالله غالب است
کز تیغ لحن او در عجب ذوالفقار ماند
من زینبم که ذکر مدامم حسین بود
ذکر حسین حسین از این قرار ماند
من بعد اربعین که نشد کربلا روم
امّا دلم هنوز کنار مزار ماند
از لحظه ای که من شده ام از حسین جدا
تا آخرین نفس دل من بی قرار ماند
ای وای از آن دمی که رسیدم به قتلگاه
نفرین من به پشت سر روزگار ماند
دیدم که گرگ ها به تنش چنگ میزنند
یک پیرهن ز یوسف من یادگار ماند
*دیدم کسی حسین مرا نحر می کند
آقای عالمین مرا نحر می کند*
هرگز ز یاد من نرود آن جفای شمر
فریاد وا اخای من و خنده های شمر
آن خنجری که با خودش آورد قتلگاه
آنقدر کند بود در آمد صدای شمر
لب تشنه را که نیزه به خوردش نمی دهند
میزد سَنان,سِنان به تنش پا به پای شمر
از گریه های مادر من بین قتلگاه
افتاده بود لرزه ای بر دست و پای شمر
هر دفعه که ز نیزه سری خورد بر زمین
من بین قافله شدم انگشت نمای شمر

شاعر : یاسین قاسمی

  • پنج شنبه
  • 25
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 6:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران