• سه شنبه 15 آبان 03


شعر مثنوی حضرت عباس(ع) -( ای خوب ترين به گاه سختي )

5327
5

 ای خوب ترين به گاه سختي
ای شهره به شهر شوربختي
رفتي كه به تشنگان دهي آب
خودگشتي از آب عشق سيراب
آبي ز فرات تا لب آورد
آه از دل آتشين برآورد
آن آب ز كف غمين فرو ريخت
وز آب دو ديده با وي آميخت
برخاست ز بار غم خميده
جان بر لبش از عطش رسيده
بر اسب نشست و بود بي تاب
دل در گرو رساندن آب
ناگاه يكي دو روبه خُرد
ديدند كه شير آب مي بُرد
آن آتش حق خميده بر آب
وز دغدغه و تلاش بي تاب
دستان خدا ز تن جدا شد
وآن قامت حيدري دو تا شد
بگرفت به ناگزير چون جام
آن مشك ز دوش خود به دندان
وآنگاه به روي مشك خم شد
وز قامت او دو نيزه كم شد
جان در بدنش نبود و مي تاخت
با زخم هزار نيزه مي ساخت
از خون، تن او به گل نشسته
صد خار بر آن ز تير بسته
دلشاد كه گر ز دست شد دست
آبي ش برای كودكان هست
چون عمر گل این نشاط كوتاه
تير آمد و مشك بر دريد آه
این لحظه چه گويم او چه ها كرد
تنها نگهي به خيمه ها كرد
در حسرت آن كفي كه برداشت
از آب فرو فكند و بگذاشت
هر موج به ياد آن كف و چنگ
كوبد سر خويش را به هر سنگ
كف بر لب رود و در تكاپوست
هر آب رونده در پي اوست
چون مه، شب چهارده بر آید
دريا به گمان فراتر آید
ای بحر، بِهِل خيال باطل
این ماه كجا و بوالفضائل
گيرم دو سه گام برتر آیي
كو حد حريم كبريائي

شاعر : دکتر علی موسوی گرمارودی

  • یکشنبه
  • 28
  • اردیبهشت
  • 1393
  • ساعت
  • 6:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



علی اصغر خلج

سالها دنبال این شعر (ای خوبترین به گاه هستی بودم) استاد گرمارودی بودم چقدر خوشحال شدم رویت کردم تشنه را به رساندی سپاسگزارم

دوشنبه 22 مهر 1398ساعت : 08:52

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران