نوحه
(به سبك منم آواره بین کوفه)
تماشایی شد حال زارم ، غریب و تنها جان سپارم
کجایی ای دار و ندارم ، حسین جان
بین دستانم پینه بسته ، شده زینب خیلی شکسته
شدم از هجران تو خسته ، حسین جان
حسین جان ، کجایی ببینی تو احوال من
به سینه بچسبانم این پیراهن ، شده وقت رفتن
شده تمام گیسوی من سپید
خبر نداری زینب چه ها کشید
مقابل من راس تو را برید
یابن الزهرا مظلوم کربلا
******
نرفته از یادم نگاهت ، خودم دیدم در قتلگاهت
گرفته نیزه راه آهت ، حسین جان
پر از خون شد ناگه دهانت ، زهم وامیشد استخوانت
ز بس با پا دادند تکانت ، حسین جان
واویلا ، ضریح تنت زیر دست و پا بود
سرغارت پیرهن دعوا بود ، سرازتن جدابود
به خاک صحرا پاشیده پیکرت
به روی نیزه آواره شد سرت
جدا جدا شد رگهای حنجرت
یابن الزهرا مظلوم کربلا
******
امان از شام و کوچه هایش ، دهان هرز بچه هایش
یهودی های یی حیایش ، واویلا
بگویم سربسته کلامی ، به ماها شد بی احترامی
نگاه معنی دار شامی ، واویلا
واویلا ، سرت را روی نیزه ها رقصاندند
به روی هوا آنقدر چرخاندند ، که عقده نشاندند
قیامتی شد برپا میان ما
به پیش چشم ترسان بچه ها
سرتو افتاد در زیر دست و پا
یابن الزهرا مظلوم کربلا
*****
امان از دروازه ساعات ، تماشا شد ناموس سادات
گذر کردیم با چه مکافات ، واویلا
به محمل ها پنچه کشیدند ، به دور سرها میدویدند
ز بسکه نامرد و پلیدند ، واویلا
واویلا ، یکی زد صدا زخمیان خیبر
بگیرید همه انتقام حیدر ، خصوصا از آن سر
تمام سرها در کوچه ها شکست
شرار آتش بر جان ما نشست
دو چشم خود را سقا به نیزه بست
یابن الزهرا مظلوم کربلا
شاعر : قاسم نعمتی
- پنج شنبه
- 1
- خرداد
- 1393
- ساعت
- 16:9
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه