صدای یا ربنا میاد از تو دل سیه چال
یه آوای آشنا میاد از تو دل سیه چال
یه پیرمردی که توغربت، روزای آخریشه
توی گریه مردنش رواز، خدا میخواد همیشه
میخوادپاشه کنده ی زنجیر،نمیزاره نميشه
وای، توی پنجه ی غم گرفتاره، چشاش ابر بارونه میباره
اسیری چقدردردسرداره
وای، یه دلداره که غرق اندوهه، روی شونه هاش باره یک کوهه
این آقایی که برتر از نوحه
3غریب آقا ای غریب اقا
فرشته ای زخمای روی شونه هامو شمرده
سنگینی حلقه ی زنجیر امون من رو برده
نمیشه این سندی شاحک، راضی به هیچ صراطی
ببین با تازیونه ها، جور کرده چه بساطی
ذکر منم مثل مادرم ،شده عجل وفاتی
وای، نمی سوزه قلبی برای من،خدایا بعیده شفای من
پر از تاوله شونه های من
وای،کف دست من پینه ها بسته،یه عهدی دلم با خدا بسته
به گریه شدم دیگه وابسته
غریب آقا ای غریب آقا 3
به پا شده کربلای تو گوشه ی این سیه چال
منم مثل جدّ مظلومم میشم شهید گودال
مثل حسین زیر شمشیرم، اما حبیب ندارم
اگر چه محزونم و خسته، شیب الخضیب ندارم
اما دیگه صبر روضه ی، خد التریب ندارم
وای، زیرتلی از نیزه ها مونده،هزار و چهار صد تا جا مونده
رو سینش جای رد پا مونده
وای، یه سهمی همه از تنش بردند، یه گل ازتوی گلشنش بردند
شنیدم خدا پیرهنش بردند
غریب آقا ای غریب آقا 3
شاعر : مهدی نظری
- یکشنبه
- 4
- خرداد
- 1393
- ساعت
- 4:57
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مهدی نظری
ارسال دیدگاه