اى بفدايت سرم
هم ، سر و هم پيكرم
سايه لطف شما
كم نشودازسرم
هستى من هست تو
هستی تو هست من
سوى توباشدفقط
چشم من ودست من
تاابد مجنون حيدرم
مديون موسى بن جعفرم
اى ششمين گل پسربى بى زهرا (س)
باب الحوائج هستى و هستم گدا
مظلوم آقا۳
كن نظرى بردلم
شوروصفايم بده
آبرويم رابخر
كرببلايم بده
اين دل شيدايى ام
برغم توشداسير
اى پسرفاطمه
دست مراهم بگیر
مهروماه ومهتابم تويى
خورشيدعالمتابم تويى
چشمان من گشته آقا گریان تو
دردبى درمان من ودرمان تو
جانم آقا۳
اى گل گلزارغم
همنفس ويارغم
قلب پرازخون تو
گشته خريدارغم
زدبه دوعالم شرر
سوزتو و آه تو
فاطمه گريان شداز
ناله ی جانكاه تو
زنجيرغصه برگردنت
ردشلاق برروى تنت
دورازوطن بين زندان بودى تنها
عمرى بودى بيقرارداغ زهرا(س)
جانم آقا۳
بيكس وتنهاشدى
همدم غمهاشدى
گریه كن ماتم
زينب وزهراشدى
طعنه ی آن ظالمان
شعله به جانت كشيد
قدتوچون مادرت
فاطمه ازغم خميد
قلبت شد بى تاب كربلا
چشمت شد گریان کوچه ها
اززنجيركينه داردزخمت گله
چون رقيه شانه هايت زد آبله
شاعر : بهمن عظیمی
- یکشنبه
- 4
- خرداد
- 1393
- ساعت
- 21:30
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه