• یکشنبه 4 آذر 03

 بهمن عظیمی

واحد شهادت امام کاظم از بهمن عظیمی -( میان زندان زار و مضطر )

3471
3

میان زندان زار و مضطر
غریبانه، بی یار و یاور
دلم سوزد با یاد مادر
یازهرا.س. ۲
در این شبهای سخت و دلگیر
ندارم همدم غیر زنجیر
شدم دیگر از زندگی سیر
یازهرا.س. ۲
تنها و غریبانه جان میدهم در زندان
لب تشنه با دیده هایی گریان،به یادت حسین جان
میسوزد عالم از سوز و آه من
کسی نداند جرم و گناه من
گوشه زندان شد قتلگاه من

باب الحوائج،مظلوم عالمین۳

بدون عذر و بی بهانه
ز دشمن خوردم  تازیانه
به جسمم دارم صد نشانه
واویلا۲
پر از خون شد چشم تر من
غل و زنجیر و پیکر من
جسارت شد بر مادر من
واویلا۲
چشمانم به در مانده در غربت و تنهایی
پر از خون شد این دیده دریایی،رضا جان کجایی
رمق نمانده بر پای این اسیر
شدم دگر من از این زمانه سیر
بیا سرم را بر دامنت بگیر

باب الحوائج،مظلوم عالمین۳

شبی بی پایان دارم اینجا
دو چشم گریان دارم اینجا
بسی غم بر جان دارم اینجا
غریبم۲
نمانده سو بر چشم تارم
غریب افتادم از دیارم
بیا معصومه بی قرارم
غریبم۲
چون صیدی،اسیر شکسته پر صیادم
برس فاطمه مادرم بر دادم،که از پا فتادم
به پاره تختی تشییع شود تنم
گوشه ی زندان من ناله می‌زنم
ولی نخورده نیزه بر دهنم

باب الحوائج،مظلوم عالمین۳

شده روز من تیره چون شب
دلم از غصه شد لبالب
شده ذکرم زینب یا زینب(س)
یازینب۲
امان از طعنه از جسارت
امان از درد زخم غارت
امان از غمهای اسارت
یازینب۲
آشوبه دلم از غم کوفه و داغ شام
بمیرم سر زینب و سنگ از بام...
زمین خورد به هر گام
بزم یزید و بیچاره عمه جان
رنگ پریده رخسار کودکان
لب حسین و غوغای خیزران

باب الحوائج،مظلوم عالمین۳

شاعر : بهمن عظیمی

www.emam8.com دانلود سبک

 

  • یکشنبه
  • 4
  • خرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 21:34
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران