• دوشنبه 3 دی 03


شعر ولادت حضرت عباس(ع) -( ساقیا امشب ازآن باده گلنار بگو )

4009
3

ساقیا امشب ازآن باده گلنار بگو
من همه ظلمتم از ماه شب تار بگو
بیخود از خودکنم و پیش من از یار بگو
وصف دلدار نه یکبار که صد بار بگو
کمی از آینه حیدر کرار بگو
لب گشا تا سحراز چشم علمدار بگو
   دامن شعر پر از بوی خوش یاس شده
    وصف ارباب ادب حضرت عباس شده
وصف او در همه جا نقل محافل گشته
آیه نصر من اله ست که نازل گشته
ناوک دیده او قاتل هر دل گشته
مادرش ام بنین است که قابل گشته
دیده و دست فدا کرده که واصل گشته
شب میلاد خداوند فضایل گشته
پسر شیر خدا نوردوعین آمده است
کاشف الکرب زرخسار حسین آمده است
قمر هاشمیان ماه زمین آمده است
گوهر بحر ولا در ثمین آمده است
زور بازوی علی ناصر دین آمده است
قوت قلب همه حصن حصین آمده است
پاسبان حرم خسرو دین آمده است
پسر فاطمه ام بنین آمده است
اشک شوق است که با آمدنش شد همراه
همه گفتند ولا قوه الا با اله
روی دامان علی آینه روی علیست
این همان ماه درخشنده در کوی علیست
تیغ ابروش چنان تیغ دو ابروی علیست
پسر شیر خدا قوت بازوی علیست
دیده گان همه اهل ولا سوی علیست
مات و مبهوت از این منظره بانوی علیست
ساغرو باده پیمانه شده سرمستش
میزند بوسه علی اشک فشان بر دستش
زیر لب زمزمه با حی قدیرش دارد
اسد الله نظر بر روی شیرش دارد
تا سحر چشم سوی ماه منیرش دارد
راز ها با پسر وپور دلیرش دارد
نکته ها با وی از آن امر خطیرش دارد
اشک چشمش خبر از سر ضمیرش دارد
این پسر همره خود شورو نوا آورده
در مدینه خبر از کرب و بلا آورده
بر لب حور و ملک زمزمه یا عباس است
باب حاجات همه خلق خدا عباس است
این شنیدید که شمع شهدا عباس است
پاسبان حرم آل عبا عباس است
ساقی تشنه لب کرب و بلا عباس است
واپسین لحظه صدا کرد اخا عباس است
تا به خون فاطمه او را پسرم کرد خطاب
ناله زد جان اخا بیا مراهم در یاب
ذکر هر روز و شب ام بنینی عباس
قمر هاشمیان ماه زمینی عباس
عبد صالح خدا ناصر دینی عباس
به خدایی خدا حبل متینی عباس
با وفا و ادب و صبر عجینی عباس
باب حاجات همه اهل یقینی عباس
اشک شوق است که از چشم ترم میگیرم
امشب از دست ابالفصل حرم میگیرم

شاعر : مجید رجبی

  • شنبه
  • 10
  • خرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 15:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران