• پنج شنبه 6 اردیبهشت 03

 مهدی رحیمی زمستان

شعر مدح حضرت عباس(ع) -( گلایه کرد به کرات آفتاب از آب )

2515
1

گلایه کرد به کرات آفتاب از آب
 شکستگی سر آب شد جواب از آب
 مسلّم است گل‌آلود می‌شود ذهنش
 چرا که آمده ابن ابوتراب از آب
 گشود برقع خود را و بعد با دستش
 گرفت در وسط علقمه نقاب از آب
 برای آنکه ببوسد لبان خشکش را
 فرات بست به دست عمو طناب از آب
 بدون آنکه بنوشیم مست علقمه‌ایم
 درست کرده اباالفضل ما شراب از آب
 پس از تو آه تعجب نمی‌کنم هرگز
 در این دیار بگیرند اگر گلاب از آب
 به جای آنکه فرات از لبت ثواب برد
 تو با نخوردن خود برده‌ای ثواب از آب
 نداد لب چو به عباس بعد از آن خورشید
 هنوز ظهر که شد می‌کشد حساب از آب
 کتاب دست اباالفضل باز شد در رود
 چه شد که بسته درآمد همان کتاب از آب
 پس از پسر، همه عمر وقت نوشیدن
 گرفت حضرت ام‌البنین حجاب از آب
 چه قدر زود به زانو در آمدی با مشک
 درست مثل بنایی که شد خراب از آب
 و اوج فاجعه این است چون سه شعبه پرید
 تکان نخورد ز پرتاب تیر آب از آب
 حسین گریه‌کنان می‌کند خضاب از خون
 به خنده حرمله هم می‌کند خضاب از آب
 پس از گلوی علی‌اش که شد سه شعبه به تیر
 کسی ندید بگیرد وضو رباب از آب

شاعر : مهدی رحیمی

  • دوشنبه
  • 12
  • خرداد
  • 1393
  • ساعت
  • 15:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران