• دوشنبه 3 دی 03


شعر درباره اربعین -(در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود)

8775
4

در شام چون یزید ز طغیان حیا نمود

شد خسته از شقاوت و ترک جفا نمود

تا رفت توسن ستم و جور و ظلم راند

چون لنگ شد زقهر ، در لطف وانمود

یعنی ز رنج و محنت بی منتهای شام

میل رهائی حرم مصطفی نمود

باور کن که کرد ترحم بحالشان

با این عمل برای رضای خدا نمود

اسباب پرده پوشی خذلان خویش جست

در این خیال ناوک ظلمش خطا نمود

از بهر دفع سرزنش کافرو مجبوس

احسان به اهلبیت شه لافتی نمود

سخریه را باسم محبت بخرج داد

از روی بغض خندة دندان نما نمود

ظالم کبوتران حریم جلال را

بگرفت بال بست و شکست ورها نمود

یک دودمان زآل علی را یتیم کرد

یکجا اسیر پنجه آل زنا نمود

جرّاره وار مار صفت نیش خویش زد

آنگه بنای چاره و فکر دوا نمود

از تیشه کند ریشة گلزار دین و بعد

با شاخه­اش حکایت نشو و نما نمود

یعنی زبعد قتل جوانان فاطمه

بنیاد عذر خواهی زین العبا نمود

بگشود دست دختر شیر خدا ز بند

وانگه بچشم خلق بایشان عطا نمود

زنجیر را زگردن زین العبا گشود

یمار را خلاص زقید بلا نمود

هر حاجتی که قبلة حاجات خلق داشت

آن ناروای کافر بیدین روا نمود

هر غارتی که از حرم شاه برده بود

تسلیم شاهزادة بی اقربا نمود

داغ درون زینب و کلئوم تازه کرد

مشت زری بخون حسین خونبها نمود

دنیا پرست داشت محبت بسیم و زر

از خود قیاس رتبة آل عبا نمود

پنداشت آنکه کشت حسین را وشد تمام

یا میتوان که خون خدا زیرپا نمود

از شام خیمه سوختگان حجاز را

قلب شکسته عازم کرب بلا نمود

آه از دمی که عترت غم پرور نبی

در روی تربت شه لب تشنه جا نمود

زینب چو مرغ تازه برون رفته از قفس

از ناله پر زخون دل ارض و سما نمود

نزد برادر از سفر شام و کوفه­اش

شرح غم اسیری خود را ادا نمود

زین العبا زیاد لب تشنة پدر

آب چشم خویش بحسرت شنا نمود

لیلا زهمرهان و عزیزان در آندیار

یک یک سراغ اکبر یوسف لقا نمود

کلئوم در مصیبت عباس و نوعروس

شیون برای قاسم نوکدخدا نمود

آن یک بقتلگاه بشیون که شمر شوم

اینجا سر حسین من از تن جدا نمود

آن یک دوید در بر زینب که باب من

در این مکان بلجة خون دست و پا نمود

هر کودکی بناله که در این زمین فلک

ما را بدرد بی پدری مبتلا نمود

هر نورسی گریه که با حلق تشنه شمر

اینجا جدا سر پدرم از قفا نمود

آن در فغان که داغ علمدار کربلا

اینجا قدرسای حسین را دوتا نمود

آن در امان که شمر زنعش پدر مرا

در این زمین بضربت سیلی جدا نمود

بعد از نوای ناله حریم شه امم

سوی مدینه روز صف کربلا نمود

صامت همیشه بود عزادار و اشکبار

تا از جهان مقام بدار بقا نمود

  • چهارشنبه
  • 14
  • بهمن
  • 1388
  • ساعت
  • 21:13
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران