کوفه برای هر که اگر نان و آب داشت
در سفره اش برای من اما عذاب داشت
از زخم کهنه ایست اگر خورده ام زمین
ورنه علی به ضربه ی شمشیر تاب داشت
افتاده ام به بستر زخمی که سالهاست
ردی عمیق بر جگر بوتراب داشت
با تجربه، به جوهر اشکم نوشته ام
"این شهر سنگ هاش حساب و کتاب داشت"
زخم زبان کوفه یکی و دو تا که نیست
کوفه زیاد مردم حاضر جواب داشت
اینجا به زعمشان همه اهل عبادتند
حتی اسیر کردن زن هم ثواب داشت
دار و ندار کوفه دو چیز است و هیچ نیست
کوفه وفا نداشت ولیکن طناب داشت
امروز دیدن صف بچه یتیم ها
اندازه ی عذاب رقیه عذاب داشت
این کاسه های شیر به دردم نمی خورد
وقتی که شیرخوار تمنای آب داشت
خندیده بود بیشتر از این که گریه کرد
لب تشنه بود بیشتر از این که خواب داشت
تاثیر زهر بر دل حیدر نداشته ست
داغی که در مصیبت اصغر رباب داشت
حجت تمام شد که علی نیز بر لبش
"الفرصت یمر کمر السحاب"داشت
شاعر : مظاهر کثیری نژاد
- سه شنبه
- 24
- تیر
- 1393
- ساعت
- 5:1
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
مظاهر کثیری نژاد
ارسال دیدگاه