جان مي دهم به پاي تو مولا به عشق تو
رو مي كنم به عالم بالا...
از فيض مرتضويت زنده مي شوند
صدها هزار مسيحا به عشق تو
دريا كه نه همه عالم شكافته است
با يك اشاره موسي...
جشمش اگر به تو مي خورد جاي دست
سر مي بريد زليخا..
تو مي نهي سر من را به دامنت
من مي دهم سر خود را...
گو رو بگيرد از توتمام جهان چه باك
كه مي طپد دل زهرا...
سر كه كم است بكو چاك چاكم كنند
زنده، به عشق تو در خاك خاكم كنند
ما فخر مي كنيم به دوران به ذوالفقار
زينت شدي تو بين اميران به ذوالفقار
از هيبت شماست كه تيغت دو تا شده
سوگند مي خورم به قرآن به ذوالفقار
همچون فشار آب كه شن را زند كنار
لشكر شده است از تو گريزان به ذوالفقار
شير خدايي و شيران به جنگ تو
كي مي رسند پنجه شيران به ذوالفقار
از تو جدا نمي شود تا جدا كني
سراز تمامي ميدان به ذوالفقار
فردا به دست مهدي تو مي شود بلند
يعني كه هست خونبهاي شهيدان به ذوالفقار
دور حريم زينب تو جرخ مي زنند
دستي ببر دوباره علي جان به ذوالفقار
نام تورا به زبانم خدا گذاشت
دست مرا به دست حسین شما گذاشت

شاعر : مجید احدزاده