موسِم مـاتم و عزا شد لرزه درجان ماسَوا شد
جان عالم حقيقت دين حضرت مرتضي فدا شد
مزد حيـدر ميان سجده داده شد
لاله گون مهر و مسجد و سجّاده شد
يا علي يا سيّدي ياعلي يا سيّدي (2 )
شب قدر و عزاي حيدر جان عالم فداي حيدر
مي زند بر سر وبه سينه جبرئيل از بـراي حيدر
خون سر با خون جگرآغشته شد
آيت كبراي قـرآن كشتـه شد
يا علي يا سيّدي يا علي يا سيّدي(2)
من كه خود جان مشرقينم مجتبـي نـور هردو عينم
اين بـود، اين وصيّت من بر ابـوالفضل و برحسينم
ساقي طفلان تو هستي ياس من
جان تو جان حسين ، عباس من
يا علي يا سيّدي يا علي يا سيّدي(2)
شاعر : یوسف حق پرست
- چهارشنبه
- 25
- تیر
- 1393
- ساعت
- 6:51
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
یوسف حق پرست
ارسال دیدگاه