فدای اشکت فدای صبرت
زینب خودش رو انداخته روی قبرت
با کی بگم چه داغی به دل رفت
بابای مهربونم در زیر گل رفت
بابا بلند شو دخترت طاقت نداره
آخه چه جوری داغتو طاقت بیاره
از زندگی سیرم بابا ، من بی تو می میرم بابا
از داغ تو پیرم بابا واویلا
آه ای بابای مهربون ، سلام به مادر برسون
بگو دعایی کنمون واویلا
****
حالا منم با دنیا شراره
یک طشت پر خون و یه قلب پاره
حالا منم با دنیا جدایی
همرا حسین می شم کرب و بلایی
قدم دیگه از این به بعد خمیده می شه
پیش چشام راس حسین بریده می شه
تموم گلهام پرپره
روسینه داغ اکبر
ذبح علی اصغره واویلا
گودالی از خون پا می شه
راس همه جدا می شه
واویلا وایلا می شه واویلا
****
(زبانحال حضرت زینب با حضرت علی در گودال قتلگاه)
ببین تو گودال قاتل شرر زد
آخر سر حسینو از پشت سر زد
تنهام گذاشتن با یک جنازه
سروقت پیکر اومدن با نعل تازه
بابا به قرآن زینب تو پیر پیر شد
دیدم که جسم یاس من خرد و خمیر شد
رفتم فتادم من به روش
بوسه گرفتم از گلوش
با دیدنش رفتم ز هوش واویلا
این کوفیا خیلی بدن
با تازیانه اومدن
به قصد کشت منو زدن واویلا
شاعر : مجید احدزاده
- چهارشنبه
- 25
- تیر
- 1393
- ساعت
- 7:14
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
مجید احدزاده
ارسال دیدگاه