• سه شنبه 15 آبان 03

 محمود ژولیده

شعر میلاد حضرت مهدی از محمود ژولیده - (حمد از آن خداوندیست کز میان انوارش)

4551
1


حمد از ان خداوندیست کز میان انوارش
برگذیده طاها را بهر حفظ اسرارش
حمد از ان خداوند یست کز معالم حکمت
علم و حکمت خود را داد نزد ابرارش
حمد از ان خداوند یست کز ترنم وحی اش
سینه ی محمد شد خواستگاه گفتارش
حمد از ان خداوند یست کز تشعشع زهرا
داده سیزده یوسف نو به نو به بازارش
حمد شکر بی حد گو مدحت محمد گو
کز دوازده حیدر شد علی علمدارش
شکر دا ئمی دارم دین فاطمی دارم
کوثر است و یک عالم باز تاب اثارش
لازم الاشا راتم دائم الزیاراتم
راه مجتبی پویم  با حسین و انصارش
زین العابدین دینم باقر العلوم عشقم
طی کنم ره صادق تا طلوع دیدارش
روحم از اعاظم شد چون غلام کاظم شد
مکتب الرضا قلبم، سینه ام گرفتارش
صحبت از رضا کردم عشق را قضا کردم
یارم انچنان که ، نیست ،هیچکس چو من یارش
مست دلبرم ای دل با پیمبرم همدل
کرده دل بری منزل در میان زوارش
خوش، خبر دهد همره سه میکائیل
کز یم بهشت امد چشمه های اخبارش
انکه تهمتش دادند سخت محنتش دادند
حجتش نمایان شد نزد نور الخیارش
انکه نسل کوثر شد کی عقیم . ابتر شد
کوثر نهم امد شد جواد دلدارش
نیه شب سحر تابید سورهی قمر تابید
والضحی و والشمس است جلوه گاه رخسارش
پر ده ای ز نور امد  قابله نمی خواهد
گو حکیمه خاتون را تا شود پرستارش
روشنای دین است این ایت مبین است این
حجت خدا را پیداست در ورای رفتارش
این خداست یا حیدر یا محمدی دیگر
با خدا تقی اورد از نژاد کرارش
گو نسب شناسان را منکران  قران را
او صدای قران است چون رضاست گفتارش
او معلم مو سا ست  او مربی عیساست
پرده چون ز رخ گیرد یو سفان خریدارش
او شراب شیرین است ارزوی دیرین است
بسکه بوسدش باباش ،هر دم است افطارش
این نگاه توحیدی این اله تجریدی
این جمال خورشیدی سجدهی سزاوارش
جعد زلف مشکینش ابروان پر چینش
خود اشاره دارد  بر وجهد ال اطهارش
گل ز غنچه ی کامش ، دل بلوری از جامش
عرش صنعت نامش چیست لفظ طیارش
باطن همه داند  راز را زدل خواند
لب زلب چو بگشاید حق مطلب اظهارش
سر گشان از او مترود مشرکان از او نابود
گرچه میدهند این قوم مغر ضانه ازارش
در مناظر یکتا در مبارزه غوغا
منطقش  رضا گونه ،مر تضاست پیکارش
عدل او وا راست  راه عدل دشوار است
عا قبت به این جرمش می کشد ستمکارش
باشد از طفولیت یار با نوی عصمت
خواهد انتقامش را گیرد از تبهکارش
مادر خدا  جویش محو معجز رویش
زیر لب به خود گوید ای خدا نگهدارش
در تمام شب بابا تا سحر خودش تنها
داشت ذکر لالایی در کنار گهوارش
یاد و طفل گهواره یاد غبغبی پاره
یاد مادری بی شیر یاد داغ بسیارش
یاد کربلا کردم یاد خیمه ها کردم
یاد حضرت ارباب وان دل عزادارش
یاد مشک خشکیده یاد دست ببریده
وان لب ترک دیده  ساقی و سپهدارش

 

شاعر : محمود ژولیده

  • پنج شنبه
  • 26
  • تیر
  • 1393
  • ساعت
  • 8:20
  • نوشته شده توسط
  • سبحان

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران