چه روزای سختیه برات بابا کاشکی میشد زینبت فدات بابا
میگه واسم همه چی چشات بابا چرا میلرزه خیلی صدات بابا
مهربونم...
الهی شفا بگیری بابا جونم
گله دارم...
از دست این جماعت بیزارم
الهی دخترت این روزا رو نبینه
غبار غم توی این خونه باز نشینه
چه شبای بدیه برام بابا دیگه اصلا در نمیاد صدام بابا
نداره یک لحظه خواب چشام بابا رفته قوت از توی پاهام بابا
دلدارم...
جونمو من براتو میذارم
چه سخته...
وقتی که بابا از دنیا رفته
الهی دخترت این روزا رو نبینه
غبار غم توی این خونه باز نشینه
شاعر : حسین یزدانی
- پنج شنبه
- 26
- تیر
- 1393
- ساعت
- 13:59
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
حسین یزدانی
ارسال دیدگاه