امشب از حس درونم غزلی آمده است
جای جوهر ز قلم ها عسلی آمده است
ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر یعنی که
نام شخصیت بین المللی آمده است
واژه ها هم سر تعظیم فرود آوردند
همه گفتند به هم نام علی آمده است
شهریار از وجناتش متحیر شده است
فکر میکرد خدای بدلی آمده است
زلف بر باد مده تا مدهی بر بادم
در دل دفتر شیخ اجلی آمده است-
هرکه دیوانه کوی تو نشد آدم نیست
آدم آن است که با اذن ولی آمده است
ای ابو الخاک به آدم پسری یا پدری؟
در گل حضرت آدم خللی آمده است
تا که در کعبه دل زلزله شد فهمیدم
روی دیواره قلبم گسلی آمده است
قصه ما و شما قصه ای از شاه و گداست
از ره انگار که ضرب المثلی آمده است
شب دراز است و قلندر شب قدرش یلداست
بسته عمامه و مثل زحلی آمده است-
تا که فریاد زند فزت و رب الکعبه
چونکه از فاطمه ضرب العجلی آمده است
جای بسم اله و آیینه انا لله
صدق الله العلی الازلی آمده است
و برای طلب بخشش من در شب قدر
به علی به علی به علی آمده است
شاعر : امیر حسام یوسفی
- پنج شنبه
- 26
- تیر
- 1393
- ساعت
- 23:22
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
امیر حسام یوسفی
ارسال دیدگاه