نفسم داره بند میاد دیگه لحظه ی آخره
روی لبمه زمزمه ، یا زهرا
تو مدینه تو کوچه ها پر منم آتیش گرفت
مث مادرم فاطمه ، یا زهرا
بازم آتیش ، میون مدینه داره اشکِ آسمون میاد
کنار من ، با بازوی کبود داره زهرا قدکمون میاد
آه مادر ، تو لحظه های آخرم
آه مادر ، بارونیه چشم ترم
آه مادر ، تو فکر دیوار و دَرَم
آه مادر ، آه مادر
******
خونمو تا آتیش زدند روضه ی تو یادم اومد
چه بلایی اومد سرت ، یا زهرا
صدا زدم ای مادرم الهی بمیرم برات
برا بدن لاغرت ، یا زهرا
بیا ببین ، امام شیعه رو همه بی بهونه می برند
به کی بگم ، منو تو کوچه ها با لباس خونه می برند
آه مادر ، ببین دلِ شکسته ام
آه مادر ، دستای پینه بسته ام
آه مادر ، یه پیرمرد خسته ام
آه مادر ، آه مادر
******
شب آخر عمرمه روضه خونی برپا شده
روضه خونِ کرب و بلام ، یا زهرا
دوباره بارون چشام می باره روی گونه هام
یاد مصیبت های شام ، یا زهرا
یه سه ساله ، پای پر آبله پیِ نیزه ها که می دوید
یه بی حیا ، برا نوازشش از عقب موهاش و می کشید
واویلا ، یه دختر و یه قافله
واویلا ، با یک دل پر از گله
واویلا ، همسفره با حرمله
واویلا ، واویلا
شاعر : حمید رمی
- دوشنبه
- 30
- تیر
- 1393
- ساعت
- 6:54
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه