دلم را مثل پیمان ها شکستم
دو دستم را به عهدی تازه بستند
همان هایی که نامه مینوشتند
در استقبال تو خنجر به دستند
اگر ماندم تنها تنها ندارم باکی از غم ها
منو عشق تو یا مولا
شد از آهم پر از شور و نوا کوفه
میا کوفه میا کوفه میا کوفه
وای حسین وای حسین وای حسین وای
دلم مانده است و داغ جان گدازی
که شد با حرمت نام تو بازی
تنم زخمی لبم تشنه دلم خون
امان از این همه مهمان نوازی
امان از نیرنگ کوفه
زدل صد رنگ کوفه
چه گویم از سنگ کوفه
شاعر : سید مهدی موسوی
- دوشنبه
- 30
- تیر
- 1393
- ساعت
- 7:35
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
سید مهدی موسوی
ارسال دیدگاه