والجمت تنقبت لقتالک لقتالک
بابی انت و امی
حالا که با زهر جفا
سوز سینه بی امونه
داغ دلم، چیز دیگه ست
کسی اونو نمیدونه
سینه با این غم عجینه
عمریه دردم همینه
می بینم قاتل نشسته
با یه خنجر روی سینه
والجمت تنقبت لقتالک لقتالک
بابی انت و امی
آخ شیعه ها، رو نیزه ها
چهل منزل سربابا
اگر بگی کجا مردی
میگم الشام میگم الشام
منو آه و گریه هر شب
میسوزم در تاب و در تب
همه خون گریه کنید بر
اسیری عمه زینب
والجمت تنقبت لقتالک لقتالک
بابی انت و امی
بزم شراب و کعب نی
بروی لبهای بابا
سیلی زدن به خواهرم
جلو چشمام
موقع تقسیم آبِ
حیف علی اصغر تو خوابِ
چیزی که مونده تو گوشم
لایی لایی رباب
علی علی، علی علی
علی لای لای، علی لای لای
تو رو به ما علی من
داده بودش خدا تازه
نفس نمی کشی ولی
دوتا چشمای تو بازه
چیزی که دیگه نمونده
برا مادر راه چارست
شبیه بند دل من
گلوی تو پاره پارست
تا سه شعبه سمتت اومد
تاروپود مادرت سوخت
گلوتو از هم دریدش
ولی لب هاتو به هم دوخت
علی علی، علی علی
علی لای لای، علی لای لای
شاعر : محمد امین سبکبار
- دوشنبه
- 30
- تیر
- 1393
- ساعت
- 13:30
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
محمد امین سبکبار
ارسال دیدگاه