من اگر یکسره از غرب علی(ع) گریه کنم
تن ناقابل خود را به علی(ع) هدیه کنم
دمی از بی کسی و غربت او پر نشود
هیچ کس از منِ دلسوخته دلخور نشود
در ادب کوتهی هر سخنی ایجاز است
علی(ع) اما به خود این واژه غزلپرداز است
پی دیدار پسر ، نزد پدر خواهم رفت
نه که با پا به نجف بلکه به سر خواهم رفت
منم از ریشه و اندیشه ،گدای کرمش
همه زندگی من به فدای حرمش
به هوای حرمت آمده ، بی بال و پرم
به فدای قد و بالای تو مادر پدرم
شده آن صحن تماشایی تو ملموسم
کف ایوان طلاییّ تو را می بوسم
...
محمدرضا فروغی Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"جدول عادی"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}
- شنبه
- 4
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 1:15
- نوشته شده توسط
- محمدرضا فروغی
- شاعر:
-
محمد رضا فروغی
ارسال دیدگاه