جامه ی تموم ملائک آسمون سیاهه ، از دل زمین تا نهایت کهکشون سیاهه
این مسافر خسته امشب ، می سوزه بین تاب و تب
با بغضی که عمری بین گلوشه
چشماشو می بنده وقتی که ، می بینه وصلش نزدیکه
آغوش باز مادر روبروشه
ذکر لبش یا زهرا، نفسش نمیاد بالا
چهره ی درخشان ماه زهرا کبوده زرده ، زهر کینه ها با سلاله ی فاطمه چه کرده
اون که چشمه ی فیض یاره ، هزار هزار عاشق داره
رو دامنش اشک غربت می باره
درد سینه شو کی میدونه ، دلش از این عالم خونه
برای وصل یارش بیقراره ، توی غم اسیره
تا دمی که پر می گیره
ذکر لبش یا زهرا، نفسش نمیاد بالا
بیرق عزای ولی حق دست جبرئیله ، چشمه های چشم پر آب موسی شبیه نیله
کوچه کوچه از دل سرشاره ، سبد سبد گل می باره
از آسمون روی تابوت صادق
بین این همه شور و غوغا ، همه می گن یا کربلا
به حرمت خون سرخ شقایق
شده ذکر لبها، بی کفن عزیز زهرا ، ذکر لبم یا زهرا، نفسم نمیاد بالا
- شنبه
- 18
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 4:38
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه