ای تو قراره دله زینب اومده باز کنارت زینب
ای همه دار و ندار من بشنو درد و دلهای زینب
ای امون از درد اسیری نشست بر چهره گرد پیری
من چی بگم از کوفه و شام تو خودت همه چی رو دیدی
ای تو ارامه دله زینب ای تو ارامه دله زینب
نبودی ببینی برادر شد سه ساله ات شبیه مادر
رقیه نو گل تو داداش شد تو خرابه ی شام پر پر
بودم من مراقبش هر دم خودم و براش سپر کردم
با رفتنش میگفتم اخه چطوری پیش تو برگردم
ای تو ارامه دله زینب...
حالا شده موعد دیدار تنگه دلم برا علمدار
نبود ببینه داداش عباس ما رو بردن به سر بازار
تازیانه کرد زمین گیرم داغ تو حسین کرده پیرم
غم تو برام غمه عظماست اخر من ز داغت میمیرم
ای تو ارامه دله زینب...
- چهارشنبه
- 22
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 13:9
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه