چشمات که بسته می شه
می لرزه تن زینب
مادر ببین کنارت,پر پر زدن زینب
مرو مرو مادر-مرو مرو مادر(۴)
دیشب که ناله ات قرار
دل بی تاب بود
از بس که گریه کردم
به غمت خوابم برد
خواب دیدم شفا گرفتی
حاجت و از ,خداگرفتی
دیدم خدا را با قلب شکسته خوندی
نماز صبحت و بازم نشسته خوندی
نون امروز گرفته بوی دستای تو
می خوام امشب موقع خواب
سرم و بذارم روی دستای تو
دیدم امروز خونه رو گلخونه کردی
لباس داداشم و عوض کردی,
موهام مو شونه کردی
دیدم امروز خنده به لبهات اومده
برای نوازش گری دختر کت
رمقی به دستات اومده
نوری به چشمات اومده
تو خوابم باغ بزرگی می دیدم
صدای مهربونت رو توی باغ می شنیدم
داداشم محسن و دیدم روی سینت خوابیده
چشام مو باز کردم دیدم که رنگت پریده
چشمات که بسته می شه,می لرزه تن زینب
مادر ببین کنارت,پرپر زدن زینب
مرو مرو مادر-مرو مرو مادر(۴)
- چهارشنبه
- 16
- فروردین
- 1391
- ساعت
- 3:48
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه