شب جمعه و دلم در حرمت زار شده
عقده ها در دل من باز تلنبار شده
آنقدر شأن تو بالاست كه حتي عيسي
با كمي خواندن اوصاف تو بيمار شده
بهترين نقطه ي تفريحي تهران حرمت
شهر ما با قدمت سكه ي بازار شده
آنقدر محترمي كه همه شاهت خوانند
علوي خصلتي و حرمتت اجبار شده
در حرم صحبت ميخ در و مادر ممنوع
حسني هست و بر اين غصه گرفتار شده
در حرم بودم و ناگه دل زارم خون شد
دل من با غم يك مرد عزادار شده
شاه لطف است ولي در وطنش هست غريب
پسر نجمش اينجاست ، حرم دار شده
شاعر : مهدی برجلو
- پنج شنبه
- 23
- مرداد
- 1393
- ساعت
- 14:57
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
مهدی برجلو
ارسال دیدگاه