• دوشنبه 3 دی 03


ترانه ای نذر امام رضا (ع) به زبون ساده از حسین طاهری -( دس رو سینه زبونم بند اومده )

1964
4

دس رو سینه زبونم بند اومده
تاحرم راه زیادی اومدم
شنیدم آدم بدا رم را میدی!
ممنونم اجازه دادی اومدم

آقا! از سیاهیا دلم پره
اومدم تا تو بهم امون بدی
اومدم کنار گنبد طلات
خود خورشیدو بهم نشون بدی

اومدم دوباره مث قدیما
روبه ایوون طلات زل بزنم
آقا! باورم نمیشه این تویی؟!
آقا! باورم نمیشه این منم؟!

عاقلا چنگی به دل نمی زنن
بذا رک بگم آقا! دیوونتم
اگه آب زمزمم بهم بدن
من میگم تشنه ی سقا خونتم

دل به دریا زدم و ازت می خوام
زیر پای زائرات گمم کنی
از سرم زیاده کفترت باشم
دوس دارم قد یه گندمم کنی

دوس دارم شبیه آینه کاریات
دل تیره ی منم جلا بدی
حالا که این همه راهو اومدم
رفتنی بهم یه کربلا بدی

...مشهدت آخر هرچی خوبیه
فک کنم دنیا همین یه تیکه جاس
چقد اینجا بوی آسمون می ده
«وخدایی که همین نزدیکیاس»

شاعر : حسین طاهری

  • یکشنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1393
  • ساعت
  • 2:42
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران