ببین ای پدر شدم از این ویرونه خسته
بین ای پدرکه پروبال من شکسته
ببین ای پدر رو صورتم جای یه دسته
بی سامونم دل خسته کنج ویرونم
بالاخره دیدید امشب مردم اومد باباجونم
وای صورتم نیلی و سوخته معجرم
وای شدم آخر عمر مثل مادرم
وای بابایی بابایی بابایی حسین
ببین ای پدر درد و غم و رنج اسیری
ببین ای پدر تو حال و روزگار پیری
ببین ای پدر شکسته دندونای شیری
شبها بابا رو خاک ویرونه تنها
سرم و میذارم و میبینم سرت رو نیزه ها
وای صورتم نیلی و سوخته معجرم
وای شدم آخر عمر مثل مادرم
وای بابایی بابایی بابایی حسین
بیا ای پدر بی تو بهارمن خزونه
بیا ای پدر بیین چشام کاسه خونه
بیا ای پدر ببین که قامتم کمونه
خون میباره هنوز از این گوش پاره
بیا ببین که سه سالت بابا نداره گوشواره
وای صورتم نیلی و سوخته معجرم
وای شدم آخر عمر مثل مادرم
- سه شنبه
- 18
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 13:16
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه