نیزه ها روی تنت می رقصند
همه روی بدنت می رقصند
دشنه ها با لبه ی تیز شده
بر لب و بر دهنت می رقصند
اسب ها یک به یک از هر سویی
به رویِ پیرهنت می رقصند
نعل ها چون جگرت داغ شدند
در پی ِ سوختنت می ر قصند
بدنت را چه به هم ریخته اند
بِه به هم ریختنت می رقصند
بنگر آن سو همه بر گریه ی این
پدر بی کفنت می رقصند
دشمنانم به من و صحنه ی این
روضه ی دلشکنت می رقصند
عده ای بر غم من کف زده و
عده ای بر محنت می رقصند
لخته خون های دهانت پسرم
آه، وقت سخنت می رقصند
با سخن گفتن تو گل های
سرخِ دشت و دمنت می رقصند
یا علی، یا وَلَدی یا وَلَدی
تو خودت کشتن من را بلدی
شاعر : امیر عظیمی
- شنبه
- 22
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 16:30
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه