عبدی که یاد دیده ی دلدار می کند
دارد نظر به ماه شب تار می کند
عطری که از نفس زدنت می شود رها
شبها مرا به عشق تو بیدار می کند
قلب اسیر ظلم من خسته دل بگو
کی با جمال عشق دیدار می کند ؟
هر کوچه ای که پای تو در آن قدم زده
دیدم به درد پای تو اقرار می کند
جبریل پیش پای تو افتاده زار ... زار ...
به بودن کنار تو اصرار می کند
هستم خجل که نامه ی اعمال بنده را
خالق به نزد چشم تو احضار می کند
دلهای شیعیان تو را ایها الکریم
شال سیاه دوشت عزادار می کند
- سه شنبه
- 25
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 7:0
- نوشته شده توسط
- جعفر ابوالفتحی
- شاعر:
-
جعفر ابوالفتحی
ارسال دیدگاه