بی رمق شده پیکرم،جون ندارم بال و پرم
کنج خونه غربت زده(قاتلم شده همسرم)2
روی دل شکستم،سایه رنج و غصه ها می شینه
به آسمون رسیده،ناله بی کسیم از سوی سینه
میرم و جا میزارم،دلمو با شب و روز مدینه
(وای وای وای از این غریبی)4
با دلای پر کینشون،با هزارتا زخم زبون
قلبمو آتیش میزدی(آدمای نامهربون)2
به کی بگم غریبم،یه روز خوش توی وطن ندیدم
حتی میون مسجد،همیشه سب حیدر و شنیدم
آرزومه بمیرم،خدا می دونه که دیگه بریدم
(وای وای وای از این غریبی)4
دیگه موقع رفتنه،لحظه های مرگ منه
چشم به راهمه اون طرف(مادرم صدام می زنه)2
تو نفسای آخر،پر میزنه دلم برای مادر
می ریزه اشک چشام،به یاد داغ و روضه های مادر
دارم آتیش می گیرم،واسه کبودی چشای مادر
- یکشنبه
- 30
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 6:45
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه