یک اربعین ز هجر تو تو ای مهربان گذشت
سازم بیان حسین که به زینب چه سان گذشت
چون شرح می دهم چه به آل علی گذشت
تاز کنار نعش تو این کاروان گذشت
مویم دهد گواه چه کشیدم در این سفر
بر این قد خمیده چه از شامیان گذشت
آن شب که امدی تو به دیدار دخترت
درنیمه های شب چه به این کودکان گذشت
هرگز گمان نبود ببینم مزار تو
از بس ستم بر این بدن ناتوان گذشت
شویم مزار پاک تو را با گلاب اشک
آهم به ماتم تو ز هفت آسمان گذشت
ای که میدانی غمت با سینه ی خواهر چه کرد
بنگر دست ستم با زینبت آخر چه کرد
سربر آرو سرگذشت همرهانت را بپرس
تا ببینی این سفر با عترت اطهر چه کرد
بعد ما گویا که زهرا آمدند در قتلگاه
در کنارپیکر صد پاره ات مادر چه کرد
من شنیدم خاتمت در دست اهرمین فتاد
ساربان با دست تو از بهر انگشتر چه کرد
از رباب و بانگ اصغر اصغرش جانم بسوخت
من چه گویم داغ آن شش ماهه با مادر چه کرد
کاش می مردم نمی رفتی سوی بزم یزید
کو زبانی تا بگویم آن جنایتگار چه کرد
من گریبان بر دریدم این سخن سربسته به
تا بگویم با سرت دشمن به طشت زر چه کرد
بوسه گاه احمد و جام شراب و ضرب چوب
آه یا رب بشکند دستش که با آن سر چه کرد
- یکشنبه
- 30
- شهریور
- 1393
- ساعت
- 14:32
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه